صفحه اصلی

ایمیل تمامی مطالب سایت اینجاست پروفایل مدیر رهبری پشتیبانی

موضوعات
امام نقی-جانها فدای امام نقی (علیه السلام)


ارشیو مطالب


لینکدونی


امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 67
بازدید کل : 26376
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

کمپین وبلاگ نویسی امام علی النقی (ع)


مشهورترین القاب امام نقی علیه السلام-emam naghi

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


مشهورترین القاب امام نقی علیه السلام


سلام خدا بر تو ای دهمین پیشوای معصوم! سلام بر درخشندگی کوکب نورانی‌ات که خورشید را شرمگین تابش کرد و چشمه های آفرینش را لبریز جوشش. در این روز غم بار و مصیبت زده، آتش سوگمان را مهار کن و دست مهربان و غریب نوازت را بر صفحه دل هامان بکش.


امام نقی emam naghi

در سوم رجب آن سال، غمی سنگین و جانکاه بر دل سامراء افتاده بود. آسمان و زمین می‌گریستند. دقیقه‌ها و ثانیه‌ها نای حرکت نداشتند. آثار سم لحظه به لحظه در وجود مبارکش ظاهر می‌شد و عروج ملکوتی آن حضرت را خبر می‌داد. امام نور و هدایت، تنها و غریبانه به دست بدترین مردمان جان می‌داد.

آه از ستم ظالمان! آه از مظلومیت و غریبی‌ات که غربت بقیع و توس را یادآوری می‌کرد. تنها دست‌های مهربان فرزندت امام حسن عسکری همدمت بود و یاریگرت، سلام بر لحظه عروجت به سوی نور و رحمت! سلام بر اندیشه های الهی و نابت که هدایتگر گم کردگان راه بود و سلام بر شهادتت که داغی سنگین و همیشگی بر دل مؤمنان نهاد.

 

سختی های زندگی متفاوت است

وقتی به سرگذشت اقوام و افراد مختلف در تاریخ نگاه می‌کنیم می‌بینیم که افراد در مواجه با سختی‌ها سه گروه هستند؛ بعضی افراد دوران تلخی دارند و آن تلخی بعد از مدتی تمام می‌شود؛ مثل امام حسین، کربلا را دارد اما بعد از شهادت یک ذره یک ذره، همان‌هایی که کربلا آمده بودند پشیمان شدند و مختار پیش آمد و توابیّن پیش آمد و به هر حال الآن هم زیارت امام حسین (علیه‌السلام) در بورس است و عاشق دارد.

بعضی افراد هیچ تلخی در زندگی ندارند. بعضی افراد هم در زمان حیاتشان تلخی دارند، هم بعد از شهادتشان و امام هادی علیه‌السلام از آن دسته از افراد هستند.

خود امام هادی زیر نظر دستگاه بنی‌عباس در تبعید بود. زمان خفقان بود. بعد از شهادتشان هم همیشه سامرا مشتری‌اش کم بوده است والان هم که قبر مطهرش منفجر شده است.

هادی آل محمد (علیه‌السلام) هم قبله را به خوبی می‌شناخت، هم قبیله را، هم مردم را، هم مردان ساحت سیاست را، او راه دست یابی به مقام قرب خدا را از اولیای او آموخته بود. از حیله‌ها و نیرنگ‌ها و مطامع و خواسته های دشمنان توحید و عدالت آگاه بود

امروزه می‌بینیم که دشمن در حال هتاکی و بی حرمتی نسبت به ائمه مخصوصاً امام هادی علیه‌السلام است؛ یعنی هم در زمان حیاتشان، هم بعد از شهادتشان، مظلوم بودند.

در این نوشته به مناسبت شهادت این امام عزیز اندکی از ایشان بیشتر بدانیم.

امام حضرت امام علی بن محمد الهادی علیه‌السلام در نیمه ذیحجه، سال 212 هجری (ر. ک. مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 401، اعلام الوری، ص 339 و کافی، ج 1، ص 497. نقل‌های دیگری مانند 27 ذیحجه همان سال، و دوم و سوم و سیزدهم رجب سال 214 هجری نیز ذکر شده است) در «صریا» (نام روستایی در 6 کیلومتری مدینه که حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام آن را تاسیس کرده بود)( ر. ک. مناقب، ج 4، ص 382 ) چشم به جهان گشودند.

پدر آن گرامی، پیشوای نهم، حضرت جواد علیه‌السلام و مادرش بانوی گران قدر و با فضیلتی به نام «سمانه مغربیه» است که به «سیده ام الفضل» معروف بود. (مناقب، ج 4، ص 401)

 

نام؛ کنیه و القاب امام هادی علیه‌السلام

اسم شریف آن جناب علیّ بود؛ و کنیّت ابوالحسن، و چون حضرت امام موسی و امام رضا علیهما السّلام را نیز ابوالحسن می‌گفتند، از جهت تعیین، آن جناب را ابوالحسن الثّالث می‌گویند چنانچه حضرت امام رضا علیه‌السلام را ابوالحسن الثّانی و گاهی هم مکان ثالث ماضی یا هادی یا عسکری ذکر می‌کنند؛ چون سرّ من رأی را برای لشکر بنا کردند، آن را عسکر می‌گفتند؛ و امام علی نقی و امام حسن را به سبب سکنای آن بلده، عسکری می‌نامیدند.

آن حضرت و فرزند گرامی‌اش امام حسن علیهما السّلام به عسکریین شهرت یافتند؛  زیرا خلفای بنی عباس آن‌ها را از سال 233 به سامرّاء (عسکر) برده و تا آخر عمر پربرکتشان در آنجا، آن‌ها را تحت نظر قرار دادند. «یافعی در مرآة الجنان ج 1 ص 160 با اشاره به فوق دلیلی شهرت» سامرّا به عسگر را آن دانسته که معتصم خودش با لشگرش بدانجا انتقال یافت / تذکرة الخواص / ص 359؛ معانی الاخبار / ص 65؛ «علل الشرایع – 1 – 241»

امام نقی emam naghi علیه السلام
مشهورترین القاب امام دهم

مشهورترین القاب آن حضرت نقی و هادی است. (گاهی آن حضرت را نجیب و مرتضی و عالم و فقیه و ناصح و امین و مؤتمن و طیّب و متوکّل می‌گفتند) و لکن لقب اخیر را آن حضرت مخفی می‌کرد و اصحاب خود را فرموده بود از این لقب اعراض کنید به جهت آن که لقب خلیفه متوکّل علی اللّه بود در آن زمان. (منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 3، ص:1836)

از جمله القاب آن حضرت یکی نقی است یعنی پاکیزه از جمیع عیوب؛ و این اشارتست به عصمت و طهارت آن حضرت و پاکیزگی از عیوب حسبی نسبی با آنکه آن حضرت نقاوه و برگزیده ائمه عظام و اجداد کرام خود است. دیگر از القاب آن. حضرت هادی است زیرا که او را نماینده مردمان است. (وسیلة الخادم إلی المخدوم، الخنجی، ص:182)

 

هادی چه کسی است؟

تأملی در معنی و مفهوم «هادی» که معروف‌ترین لقب آن بزرگوار است، بسیاری از حقایق را روشن می‌سازد.

هدایت در کتب لغت دو معنای «ارائه طریق» و «رساندن به مقصد و مطلوب» را در بردارد؛ و معمولاًٌ در ارائه راه مطلوب و مثبت به کار می‌رود.

در فرهنگ قرآن و عترت هدایت و هادی، بار مفهومی و معنایی بسیار عمیق‌تر از رهنمای جغرافیایی دارد. شناخت راه، شناخت مقصد، شناخت امت و کاروانیان همراه، شناخت موانع و مشکلات مسیر، شناخت دزدها و گردنه‌ها، ایجاد انگیزه برای حرکت، دمیدن روح استقامت در رهروان، حفظ اتحاد و هماهنگی کاروان، حمایت و حفاظت از جان و مال و حقوق کاروانیان وظیفه دلیل و رهنمای کاروان و بخشی از مفهوم «هادی» در فرهنگ اسلامی است.

امام هادی، حضرت علی بن محمد النقی و معروف به ابن الرضا (علیه‌السلام) خورشید نورافشانی بود که از سال‌های 220 ق تا سال 254 رسالت رهبری و هدایت امت بزرگ اسلامی را بر دوش داشت و حدود سی و چهار سال ناخدای کشتی اسلام در میان امواج وحشتناک عصر عباسی بود.

هادی آل محمد (علیه‌السلام) هم قبله را به خوبی می‌شناخت، هم قبیله را، هم مردم را، هم مردان ساحت سیاست را، او راه دست یابی به مقام قرب خدا را از اولیای او آموخته بود. از حیله‌ها و نیرنگ‌ها و مطامع و خواسته های دشمنان توحید و عدالت آگاه بود.

در روزگاری که جهل و غفلت عمومی از یک سو و شهوات و شبهات حکومتی از سوی دیگر، فضای زندگی را از ظلمت و ظلم پر کرده بود و به دست گرفتن شمعی کوچک هم، گناهی بزرگ تلقّی می‌شد، هادی امت، خورشی دوار بر آفاق زندگی بشریت تابیدن گرفت و بشریت مظلوم و حق طلب را از افتادن در پرتگاه هواپرستی و جهالت و چاهسار بیداد و کفر و شرک و نفاق مصون داشت.

آن جناب را ابوالحسن الثّالث می‌گویند چنانچه حضرت امام رضا علیه‌السلام را ابوالحسن الثّانی و گاهی هم مکان ثالث ماضی یا هادی یا عسکری ذکر می‌کنند؛ چون سرّ من رأی را برای لشکر بنا کردند، آن را عسکر می‌گفتند؛ و امام علی نقی و امام حسن را به سبب سکنای آن بلده، عسکری می‌نامیدند

هادی (علیه‌السلام) دهمین رهبر آسمانی است که از سوی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آ له) برای اداره امور امت اسلامی معرفی شده است. از نگاه پیروان اهل بیت (علیه‌السلام) امامت و رهبری جامعه تا دوازده نسل بر اساس فرمان الهی و پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان قبلی تعیین و به جامعه معرفی شده‌اند، در این زنجیره نورانی امام علی النقی معروف به امام هادی و ابوالحسن ثالث دهمین خورشید هدایت امت اسلامی است.

 

داغی سنگین

ابودعامه می‌گوید: به عیادت حضرت هادی رفتم آن بزرگوار فرمودند: چون به عیادت من آمدی بر من حقی پیدا کرده ای، برای ادای حقت روایتی از پدرم که از پدرانش و از امیرالمؤمنین و او از رسول اکرم علیه‌السلام نقل کرده است می‌گویم:

قال رسول الله الایمان ما وقّدته القلوب وصدقته الاعمال.

ایمان چیزی است که در دل جایگزین شده است و اعمال، گفتار و کردار آن را تصدیق می‌کند.

از این جهت در قرآن شریف و روایات اهل بیت فراوان دیده می‌شود که از افرادی که مرد عمل نیستند سلب ایمان شده است.

در آخر نوشته خود را با شعری تقدیم به امام هادی علیه‌السلام به پایان می‌بریم

نقی نامی که فخر آسمان است تلفظ کردنش خط دهان است

ز القاب امام هادی ماست امامی که عزیز شیعیان است

امام ماه روی باوقاری که جد حضرت صاحب زمان است

زلال چشمه های او پاک‌تر از همان نهری که در جنت روان است

نقی چون مظهر پاکیست نامش برای قرن آسوده گران است

به نام مادر آئین سوگند همان که صبح چشمش جاودان است

نخواهد از نفس افتاد این عشق که از هادی به قلب عاشقان است

به کوری دو چشم آن حقیری که از فرط حقارت بد دهان است

به هر دیوار این دنیا نوشتیم نقی زیباترین نام جهان است (سایت راسخون)

زهرا اجلال

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع :

کتاب علل الشرایع

کتاب منتهی الامال

لغت نامه مفردات قرآن

سایت حوزه

سایت اندیشه قم

کتاب مناقب


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

از امام نقی تا حضرت مهدی علیهماالسلام

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


از امام naghi تا حضرت مهدی علیهماالسلام

دکتر اسماعیل شفیعی سروستانی، محقق و پژوهشگری توانمند، و از نویسندگان و روزنامه ‌نگاران فعال عصر ماست که تاکنون بیش از 670 مقاله و 150 رساله ‌پژوهشی و 30 کتاب مستقل در حوزه های گوناگون فرهنگی، از جمله غرب‌شناسی، ادبیات فارسی، مطالعات فرهنگی و به‌ ویژه مطالعات مهدوی و آخرالزّمان شناسی، از ایشان به‌ چاپ رسیده ‌است، که همه حاکی از گستره وسیع فعالیت‌های علمی و قلمی این استاد گرامی می باشد.

استاد شفیعی سروستانی، با تأسیس «موسسه فرهنگی موعود»، گام ارزنده ای را در جهت نشر معارف حقه علوی و ترویج فرهنگ ناب مهدوی برداشت و اکنون نیز به عنوان سردبیر و مدیر مسوول ماهنامه فرهنگی «موعود عصر» و همچنین پایگاه اینترنتی موعود، در این زمینه فعالیت می نماید.


 
تبیان: اگر موافق باشید گفتگو را با تشریح مختصری از اوضاع اجتماعی عصر امام علی النقی علیه السلام آغاز کنیم.

عصر امام هادی علیه السلام که متصل به زمان امام حسن عسکری علیه السلام و در نهایت منجر به عصر غیبت می شود، بسیار قابل تأمّل است. از زمان امام هشتم و حتی قبل از آن، ما شاهد حصر شدید حضرات معصومین علیهم السلام در همه وجوه هستیم که این حصر منجر به محصور و زندانی شدن امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام در پادگان نظامی سامرا می شود. در این دوره، تمامی مجال از حضرات معصومین علهیم السلام گرفته می شود، یعنی در واقع آنها در یک شرایط بسیار وحشتناک امنیتی قرار می گیرند و این شرایط فوق العاده ناامن به عصر غیبت می انجامد. اساساً غیبت به معنای قطع ارتباط مردم با حجت خداست و نه عدم وجود حجت. و یکی از دلایل غیبت حجت خدا ناامنی است. این «ناامن» بودن شرایط در زمان امامان معصوم، قابل تحلیل و بررسی دقیق می باشد.

 

تبیان: این ناامنی از چه زمانی و در چه زمینه هایی آغاز شد؟

این ناامنی از قبل زمان امام دهم در ابعاد گوناگون زمینه داشت ولی با نزدیک به عصر آن حضرت گسترش پیدا کرد، ناامنی در بحث و گفتگو، بیان مسائل اعتقادی و ارتباط با مردم که منجر به شهادت امامان معصوم و در نهایت غیبت امام آخرین شد. حتی می توان گفت تداوم غیبت ناظر بر تداوم ناامنی می باشد یعنی امام و یاران ایشان در امنیت نیستند که هنوز عصر غیبت به درازا کشیده است.

ما وقتی می توانیم به جامعه خود مصونیت ببخشیم که به شعائر دینی خود اهتمام بورزیم. متأسفانه در جامعه ما شعائر کمرنگ گشته اند و صد تأسف که در حال حاضر حفظ شعائر دینی، دولتی شده است و این نقص بسیار بزرگی است، یعنی حفظ شعائر یک وظیفه حکومتی شده است نه وظیفه تک تک مسلمانان جامعه

تبیان: آثار این ناامنی چیست؟

یکی از آثار منفی عدم امنیت، نازل شدن سطح معرفت نسبت به این ذوات مقدسه است یعنی ناامنی باعث قطع ارتباط مردم با حجت خدا می شود و این قطع ارتباط سبب پایین آوردن سطح شناخت آنها با امام خویش می گردد. یکی از عوامل هتک حرمت های ناخواسته که متأسفانه در زمان ما نیز وجود دارد، عدم شناخت نسبت به ولیّ خداست. ناامن بودن فضا حضور مستقیم امام را مختل می کند و مجال حضور دشمن را وسیع می کند. که این دشمن در وهله ی اول ابلیس لعین است و بعد یاران و هم قطاران او. یعنی یهود و بنی اسرائیل و در مراحل پایین تر هم دست نشانده ها و پرورش یافتگان و روزی خواران یهود هستند.

شفیعی سروستانی
تبیان: منظور شما از روزی خواری معاندین و هتاکان این است که از سوی تشکیلات یهود، پشتیبانی مالی می شوند؟

منظور بنده این نیست که دست نشانده های یهود، تنها دلار و پول از اربابان خود دریافت می کنند بلکه این روزی خواری بدین معناست که بنی اسرائیل، فضا و حوزه فرهنگی و تمدنی بوجود آورده اند که روح و جان انسانها را روزی خوار یهود کرده و این حوزه تمدنی و فرهنگی، در حال تغذیه فکری مردم است و چه بسیارند کسانیکه قربةً إلی الله کینه ورزی می کنند.

 

تبیان: قربه الله ؟!

بله، قربة الله، یعنی عده ای هستند که نفهمیده همان راهی را می روند که دشمن می خواهد، مثل همین شهرسازان، که هم نماز می خوانند و هم روزه می گیرند، هم دعای ندبه می روند و هم خمس و زکات می دهند، ولی ناخواسته شهری را برای شما می سازند که تمام پایه های نظری آن را شهرسازان یهود ریخته اند و تمام الگوهای آن از شهرهای نصاری گرفته شده است و تمام نمادها و صورت های تجسمی آن شهر از نظام شهری یهود و نصاری برگرفته شده است، آیا در این شهر، انسان متدیّن پا می گیرد؟!

این همان نکته ایست که عرض کردم مبنی بر تغذیه بشر توسط شیاطین. قربه الی الله هم تغذیه می کنند. یعنی بر نماز اول وقت هم مقیّد هستند ولی آیا این نماز است؟ نمازی که در حیات عملی و اجتماعی انسان، بروز پیدا نکند، چه نمازیست؟! نماز باید در عمل ظهور بیابد و عمل باید مصداق نماز باشد. ببینید، نماز و هر عبادت دیگری، یک صورت ظاهری دارد که با رسیدن وقت آن، بجا آورده می شود اما صورت باطنی و مصداق واقعی آن در جایگاه و منصب و مقامی که هر فرد دارد، پیدا می شود.

نماز چیست؟ مگر نه این است که نماز، معروفترین معروف است؟ آیا در برابر، هر معروفی، منکری وجود ندارد؟ حال شما بفرمایید در حوزه شهرسازی ما، منکر وجود دارد یا نه؟ و مصادیق این منکر، چیست؟ اگر کسی جواب این سوال را نداند، از دیدگاه بنده (که یک معلم فرهنگی ام و نه مجتهد)، او نماز نمی خواند، یعنی کسی که در صندلی و جایگاه خود، منکر شغل خود را پیدا نکند، تنها به صورتی از ظاهر نماز مشغول است.

در حوزه معماری و خانه سازی هم همینطور، یعنی صورت خانه های ما باید صورت حقیقی نماز را داشته باشد و همچون انسانی که در آن خانه به پیشگاه خدا، سر فرو می آورد و شاکر و ذاکر است، آن خانه نیز شاکر و ذاکر باشد. نقشه تهران 2020 را ببینید، این نقشه بی شباهت به لاس وگاس ایالات متحده امریکا نیست. متأسفانه شهری که امّ القری جهان اسلام است، مسلمان نیست. یعنی چه؟ یعنی مردمش نماز نمی خوانند؟ آری، می خوانند، اول وقت هم می خوانند ولی این مردم و شهرسازانش، آنچه باید از نماز برداشت می کردند را، برداشت نکردند. این قاعده در اقتصاد ما نیز قابل تأمّل و بررسی است. یعنیآیا در اقتصاد ما، عبودیت نماز وجود دارد؟ آیا اقتصاد ربوی، می تواند دارای عبودیت باشد؟ عبودیتی که مظهر تامّ آن امام زمان (عج) است؛ مسلماً که نه، بلکه بالعکس، مظهر عنادیت و دشمنی با عبد خدا و حجت خداست. در نتیجه شهری که بویی از عبودیت خدا نبرده باشد، در برابر امام زمانش خواهد ایستاد، چه شهرساز آن نماز اول وقت بخواند و چه نخواند. و این عرض بنده اشاره به همان فراز از دعای ندبه دارد که: «أین هادم أنبیة الشرک و النفاق».

آلودگی های یک جامعه، روزنه ها و رخنه هایی را در کالبد جامعه ایجاد می کند که راه نفوذ جنود شیطان را باز می کند. متأسفانه و نتیجه اش می شود همین هتاکی ها و اهانت ها

تبیان: مصادیق این بناهای شرک و نفاق در عصر ما چیست؟

مصادیق ما همین شهرهایی است که پر از انسانهایی شده که مشغول عبودیت ظاهری  و بجا آوردن نماز هستند ولی در اصل فضای شیطان پرستانی را در خود جای داده که شیطان را قربة الی الله می پرستند و این همه متأثر از دستگاه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بنی اسرائیل است، که کوچکترین مصداق آن هم جماعتی نابخرد است که آلوده به انواع کثافت شده اند و شیطان به جان آنها رخنه کرده است و نتیجه اش می شود آوازی که آن ملعون خوانده است. که در آن ادبیات شیطان پرستی به وضوح دیده می شود.

چه بر سر او آمده؟ آیا پولی گرفته است که این آواز را بخواند؟ اصلاً لازم نیست پولی بگیرد بلکه در جان او اتفاقی افتاده است که منجر به این حرکت شیطانی گردیده است.

 

شفیعی سروستانی
تبیان: این چه اتفاقی است که باعث هبوط و سقوط انسان به این درجه از رذالت و پستی، می شود؟

ببینید هر انسانی وقتی متولد می شود، فطرت پاک او همچون سپری محکم خواهد بود که در برابر حمله شیطان او را محفوظ نگه می دارد و شیطان هرگز نمی تواند آن سپر را سوراخ کند و به نفس او نفوذ پیدا کند، مگر اینکه انسان با اختیار خود ناپرهیزی نماید و در اثر گناه و آلودگی، رخنه هایی را در این سپر ایجاد کند که این روزنه ها راه ورود جنود شیطان به وجود او خواهد شد.

در واقع پیامد گناهان، تنها آخرت نیست بلکه در سه مقطع ظهور و بروز می یابد: عالم دنیا، عالم برزخ و عالم قیامت، چنانکه پیامد اعمال نیک نیز چنین است ولی متأسفانه مردم، تنها به مقطع آخر آن توجه می کنند و از دو بُعد دیگر غافل اند.

تباهی های اخلاقی و اقتصادی و خورد و خوراک و آلودگی های جسمانی، رخنه هایی را در کالبد و جسم و نفس انسان ایجاد می کند که به شیطان اجازه می دهد، به راحتی بر روی قلب او بنشیند و در واقع شیطان به جای او آواز بخواند.

در مورد پیکره جامعه نیز دقیقاً وضعیت به همین گونه است، یعنی آلودگی های یک جامعه، روزنه ها و رخنه هایی را در کالبد جامعه ایجاد می کند که راه نفوذ جنود شیطان را باز می کند. متأسفانه و نتیجه اش می شود همین هتاکی ها و اهانت ها.

 

تبیان: بنظر شمادر برابر این آلودگی ها که منجر به دریده شدن پرده های حیا شده و آن بی حرمتی ها و اهانت را به دنبال می آورد، فعالان فرهنگی ما و تمام افراد اثرگذار در حوزه فرهنگ و اندیشه، چه رویکردی را باید اتخاذ کنند؟ آیا باید مقابله به مثل کرد؟ آیا باید با سکوت، به آنها بی اعتنایی کرد؟ و ...

جواب به این سوال از دو جنبه قابل توجه است، یکی حکم فقهی مربوط به این هتک حرمت هاست که مربوط به قاضی شرع و مجتهد جامع الشرایط در عصر غیبت می باشد و نه بنده و شما. ولی جنبه  دیگر موضوع که مربوط به فعالان فرهنگی می باشد دارای نکات حائز اهمیتی است، از جمله، مصونیت بخشی به مردم خودمان است. چرا که این اتفاق در سطح پایین تری در بین بچه ها و بزرگسالان جامعه مان در حال روی دادن است، و اگر این درجات نازلتر آلودگی، مورد توجه قرار نگیرد، آن انحرافها باز هم تکرار خواهد شد. پس اولین راه، مصونیت بخشی است و یکی از راه های این مصونیت بخشی، توجه به اذان است و حال آنکه در این شهر، به آن اهمیت داده نمی شود و من عرض می کنم که شهر بی اذان، شهر بی خداست. چرا باید در یک شهر مسلمان نشین، باد، صدای اذان را به زحمت به گوش ساکنین آن برساند و شما مجبور باشید برای بیدار شدن در سحرگاه، چند تا ساعت را کوک کنید. چرا در شهرها و شهرک ها، نسبت بین ساکنین مسلمان آنها و تعداد مسجدهای آن،  مورد توجه قرار نمی گیرد.

در بین هزاران رشته دانشگاهی، چند رشته متناسب با معارف علوی و مهدوی تنظیم شده اند. همه جدا عمل می کنند، همچون واتیکان و نتیجه این عدم مصونیت بخشی و عدم معرفت بخشی، می شود همان جاهلیتی که فرد را به سوی تردید نسبت به حقایق و سپس به انکار آن سوق می دهد و در آخر او را علیه آن به میدان می آورد

بنظر بنده، اذان، شهر را واکسینه می کند و در برابر جنود شیطان به مردم آن شهر، مصونیت می بخشد. چرا که وقت پخش اذان، وقت باز شدن درهای آسمان و اجابت دعاست و این یعنی ناامن شدن فضای شهر برای حضور جنود شیطان. همچنانکه در حرم امامان و امام زادگان نیز این حالت وجود دارد، ولی متأسفانه ما اسیر توجیهاتی هستیم که: اینجا بیمارستان است و این صدا مزاحم بیماران است، و حال اینکه نمی دانیم که همین صدای اذان موجب شفای بیمارانمان می شود؛ و یا اینکه: این زمان، موقع استراحت است، ولی غافل از اینکه این زمان، وقت استجابت دعاست و نتیجه چنین غفلت هایی این می شود که راه نفوذ شیطان را باز می کنیم و موجبات انحطاط جامعه را فراهم می کنیم.

 

تبیان: راه های دیگر مصونیت بخشی به فرد و جامعه، چه می تواند باشد؟

ما وقتی می توانیم به جامعه خود مصونیت ببخشیم که به شعائر دینی خود اهتمام بورزیم. متأسفانه در جامعه ما شعائر کمرنگ گشته اند و صد تأسف که در حال حاضر حفظ شعائر دینی، دولتی شده است و این نقص بسیار بزرگی است، یعنی حفظ شعائر یک وظیفه حکومتی شده است نه وظیفه تک تک مسلمانان جامعه.

علاوه بر دوراهی که عرض کردم، راه دیگری هم شایان توجه است و آن اهتمام ورزیدن به معرفت بخشی به مردم جامعه است.

شفیعی سروستانی
تبیان: لطفاً در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید.

در غرب برای اینکه از تیررس دین، دور باشند، به کلیسای کاتولیک، مکانی را اختصاص دادند به نام واتیکان و گفتند شما مسیحیان در اینجا مشغول کارهای خود باشید و ما هم مشغول کارهای خود. اکنون در مجامع علمی ما ملاحظه کنید، درس و رشته ای وجود دارد بنام معارف، ولی در کنار آن چه به خورد جوانان ما می دهند؟ جامعه شناسی یهود و نصاری، اقتصاد سرمایه داری، شهرسازی کذایی.

یعنی این درس معارف، در شقوق علمی ما سرایت ندارد، همچون نمازی که عرض کردم. یعنی معرفت مانند واتیکان، جدا افتاده، چنانکه همین بلا بر سر رسانه های ما نیز می آید. همین حالا، اگر شما تمام برنامه های رادیو و تلویزیون خودمان را جمع کنیم و غربال کنیم، حتی چند ساعت برنامه مفید در رابطه با معرفت نسبت به امام حیّ و حجت خدا، امام زمان (عج) نمی توانید ارائه بدهید. و این همان مرگ جامعه است، آن هم از نوع جاهلیت، چنانکه رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اگر کسی امام زمان خویش را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.

ما با یک مصداق خاصی نسبت به ارتداد روبرو نیستیم بلکه باید جریان ارتداد را مورد توجه قرار دهیم و با معرفت بخشی به افراد جامعه، آنها را در برابر امواج خروشان فتنه ها مصونیت ببخشیم وگرنه اوضاع از این هم بدتر می شود

متأسفانهاین مرگ جاهلیت در تمام ابعاد جامعه ما وجود دارد، در مجموع کل کتابهای درسی ما چند صفحه به معرفت امام زمان (عج) پرداخته است. در بین هزاران رشته دانشگاهی، چند رشته متناسب با معارف علوی و مهدوی تنظیم شده اند. همه جدا عمل می کنند، همچون واتیکان و نتیجه این عدم مصونیت بخشی و عدم معرفت بخشی، می شود همان جاهلیتی که فرد را به سوی تردید نسبت به حقایق و سپس به انکار آن سوق می دهد و در آخر او را علیه آن به میدان می آورد.

بنابراین ما با یک مصداق خاصی نسبت به ارتداد روبرو نیستیم بلکه باید جریان ارتداد را مورد توجه قرار دهیم و با معرفت بخشی به افراد جامعه، آنها را در برابر امواج خروشان فتنه ها مصونیت ببخشیم وگرنه اوضاع از این هم بدتر می شود.

 

تبیان: یعنی نظر شما این است که در برابر این گونه فتنه ها و اهانتها باید بصورت ایجابی عمل کرد؟

این راهکارهایی که عرض کردم ناظر به جنبه ایجابی قضه است، اما جنبه سلبی آن که یکی بر عهده ی مراجع و علما بصورت صدور حکم است و دیگری بر عهده تک تک مسلمانان بصورت اعلان انزجار و تبرّی از اینگونه حرکات است، نباید نادیده گرفته شود البته این اعلان انزجار با ظرافت خاصی صورت گیرد که منجر به اشاعه فحشا و توسعه منکر در جامعه نشود.

 

تبیان: حال این سوال مطرح است که چرا از بین تمام اهل بیت علیهم السلام، اهانت ها و هتک حرمت های اخیر متوجه حضرت امام هادی علیه السلام گردیده است؟

این مسئله قابل بررسی است اما در نگاه اجمالی به قضیه باید گفت شاید به دلیل جایگاه غریبانه حضرت هادی علیه السلام در بین ما باشد، چرا که دشمن خوب می دانسته که در صورت اهانت به سایر ائمه که شناخته شده هستند و از جایگاه خاصی بین شیعیان برخوردارند، با واکنش شدیدتری روبرو خواهند شد ولی متأسفانه در رابطه با این امام مظلوم اینگونه نخواهد بود.

امیدوارم در زدودن غبار غربت از چهره درخشان این امام بزرگوار، بتوانیم موفق باشیم تا از انوار تابناک حضرتش، قلب جامعه بشریت منوّر و روشن گردد.

مصاحبه: ابوالفضل صالح صدر

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

خبر از اموال ارسالى قم

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


خبر از اموال ارسالى قم

امام نقی (ع) naghi

مرحوم شیخ طوسى ، ابن شهرآشوب و برخى دیگر از بزرگان در كتاب هاى خود آورده اند:

یكى از راویان حدیث به نام ابوالحسن ، محمّد منصورى حكایتى را از زبان عمویش تعریف كند كه عمویش گفت :

روزى نزد متوكّل - خلیفه عبّاسى - رفتم در حالى كه مشغول مِى گُسارى بود؛ هنگامى كه وارد شدم ، مرا به تناول شراب دعوت كرد و من نپذیرفتم و امتناع ورزیدم .

پس به من گفت : چگونه است كه با ابوالحسن ، علىّ هادى سلام اللّه علیه هم پیاله مى شوى و مِى گُسارى مى كنى ؛ ولى با من كه خلیفه هستم ، امتناع مى ورزى ؟

اظهار داشتم : خیر، چنین نیست و با این تهمت ها نمى توانى آن حضرت را تضعیف كنى ؛ چون چیزى كه ضرر داشته باشد او هرگز استفاده نكرده و نمى كند.

چند روزى از این جریان گذشت و فتح بن خاقان - كه وزیر دربار خلیفه بود - مرا دید و گفت : براى متوكّل خبر آورده اند كه اموال بسیارى به همراه وجوهات از طرف مردم قم مى آورند.

لذا متوكّل به من گفته است در صدد آن باشم تا هنگامى كه آن اموال وارد شود، آن ها را مصادره كنیم ؛ و تو باید از هر طریقى كه شده ، زمان دقیق و كیفیّت ورود آن ها را برایم به دست آورى و مرا در جریان آن قرار بدهى .

تم و دیدم كه بعضى از دوستان حضرت نیز در آنجا حضور داشتند، هنگامى كه چشم حضرت بر من افتاد، تبسّمى نمود و اظهار داشت : اى ابوموسى ! غمگین مباش همین امشب اموال از قم وارد مى گردد و مطمئنّ باش كه آن ها توان دستیابى بر اموال را ندارند، تو امشب نزد ما استراحت كن .

یه السلام مشغول خواندن نماز بود، همین كه سلام نماز را داد مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى ابوموسى ! وجوهات و اموال ارسالى از قم هم اكنون رسید و خادم مانع شده است كه آن ها را نزد من بیاورند؛ بلند شو و برو بگو كه آن مرد قمّى آنچه به همراه آورده است ، تحویل دهد.

فرمود: برو به او بگو كه پالتو را عوض كرده اى ، باید همان پالتوى اصلى را تحویل بدهى . وقتى فرمایش حضرت را منتقل كردم ، در جواب گفت : بلى ، صحیح است ، این پالتو را خواهرم دوست داشت و من آن را با پالتوى خودم عوض كردم ، وقتى بازگشتم آن را نیز مى آورم

پس از جاى خود برخاستم و چون از منزل خارج شدم ، شخصى را دیدم كه خورجینى به همراه داشت ، آن را گرفتم و نزد امام هادى علیه السلام آوردم .

سپس فرمود: به او بگو پالتوئى را كه آن زن قمّى فرستاد و گفت : از جدّم مى باشد، آن را نیز تحویل بده .

لذا بیرون رفتم و آن پالتو را گرفتم ؛ و چون خدمت حضرت آوردم ، فرمود: برو به او بگو كه پالتو را عوض كرده اى ، باید همان پالتوى اصلى را تحویل بدهى .

وقتى فرمایش حضرت را منتقل كردم ، در جواب گفت : بلى ، صحیح است ، این پالتو را خواهرم دوست داشت و من آن را با پالتوى خودم عوض كردم ، وقتى بازگشتم آن را نیز مى آورم .

محضر امام علیه السلام آمدم ؛ و چون حرف آن شخص قمّى را براى حضرت بازگو كردم ، فرمود: به او بگو پالتو را در دیگر وسائل خود نهاده اى ، آن را بیرون آور و تحویل بده .

وقتى سخن حضرت را براى او گفتم ، رفت و پس از چند لحظه اى آمد و پالتو را تحویل داد و خود او نیز به همراه من نزد امام علیه السلام آمد، حضرت به او فرمود: چرا چنین كردى ؟

جواب داد: شكّى برایم به وجود آمده بود، خواستم به یقین برسم و عقیده ام خالص گردد.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: أمالى شیخ طوسى، ص 282؛ إثبات الهداة، ج 3، ص 366، ح 20؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 413؛ بحارالانوار، ج 50، ص 124؛ مدینة المعاجز، ج 7، ص 432، ح 2435 (نقل از کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام هادی علیه السلام»، عبدالله صالحی).


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

از امام علی نقی علیه‌السلام چه می‌دانیم-imam naghi

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


از امام علی نقی علیه‌السلام چه می‌دانیم

امام نقی ،emam naghi

حضرت امام علی النقی علیه السلام در سال 214 هجری قمری و ظاهرا در مدینه به دنیا آمده اند. آن بزرگوار در سن شش سالگی و پس از شهادت پدرشان امام جواد (220 ه ) به امامت رسیدند و تا سال 254 ه – و به مدت 34 سال – عهده دار این منصب سترگ الهی بودند.

مادر ایشان بنابر مشهور سمانه نام دارد. از امام، چهار پسر و یک دختر باقی ماندند: امام حسن عسکری، حسین ، محمد و جعفر - معروف به کذاب – و عَلیّه. فعلا به این چند سطر درباره حیات شخصی ایشان بسنده می کنم.


حکّام زمانه امام دهم

امام هادی در طول دوران امامتشان با 6 نفر از خلفاء عباسی معاصر بودند: معتصم عباسی (م 227 ه ) واثق(م 232 ه ) متوکل(م 247 ه ) منتصر (م 248 ه ) مستعین(م 251 ه ) معتز (م 255 ه ) که در این میان دوران متوکل عباسی هم به لحاظ طول زمان و هم به لحاظ ثبات حکومت عباسی دارای جایگاه خاصی است.

می دانیم که متوکل دشمنی خاصی با اهل بیت علیهم السلام داشته است و به ویژه نسبت به امیرالمومنین بی ادبی می کرده است. اساسا تبعید امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا و تحت نظر قراردادن ایشان در آن جا از اقدامات متوکل برای کنترل حضرت قلمداد میشود. شواهد بسیاری بر این مدعی است، از جمله تصریح سبط ابن جوزی بر این مطلب. او از قول دانشمندان تاریخ نقل می کند که متوکل به یحیی بن هرثمة گفت: ( اذهب الی المدینة و انظر فی حاله و اشخصه الینا ).

تاریخ انتقال حضرت سال243 بوده است و همانگونه که شیخ مفید تصریح فرموده ده سال و چند ماه در اقامت جبری به سر می بردند. (هر چند سبط ابن جوزی آن را 20 سال و 9 ماه ذکر کرده است. )

 

پایگاه اجتماعی امام

مکانت و منزلت معنوی حضرت در جامعه را می توان از داستانی که جناب کلینی در کافی شریف روایت کرده است فهمید. خلاصه آن چنین است که :

« متوکل در اثر یک بیماری در آستان مرگ قرارگرفته بود. با توصیه پزشکی ایشان (امام هادی علیه السلام)، مشکل متوکل برطرف می شود و مادرش مبلغ ده هزار دینار به حضرت تقدیم می کند.»

زیارت جامعه یک دوره امام شناسی شیعی را به صورت روشن مطرح نموده است و اگرچه از نظر اعتبار سند محل بحث واقع شده لکن از جمله مواردی است که در اثر قوت متن اعتبار و ارزش بالائی را در میان بزرگان ما پیدا نموده است و آنها متن حدیث را دلیل بر صدور آن می دانند

از اینجا معلوم می شود که منزلت ایشان حتی در بین نزدیکان خلیفه نیز روشن بوده است. دنباله قضیه هم جالب و در عین حال تلخ است:

«بعد از چند روز، فردی در نزد متوکل سعایت (و سخن چینی) امام را می کند و مدعی می شود که حضرت اموال و اسلحه جمع کرده است. متوکل دستور بازرسی شبانه منزل امام را صادر می کنند و اموال را توقیف کرده و می برند اما بعد معلوم می شود که این اموال را مادر خلیفه فرستاده بوده است و مشکل برطرف می شود. هنگامی که مامور بازرسی برای عذر خواهی خدمت امام بر می گردد ایشان این آیه را خواندند.(سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون)

قضیه دیگری در این زمینه وجود دارد که نشان دهنده ارج مظلومیت آن حضرت است. مسعودی در مروج الذهب نقل می کند که در مورد دیگری از امام نزد متوکل بدگوئی می کنند. او جماعتی از ترکها را مامور کرد امام را بازداشت کنند. آنان شبانه به منزل حضرت ریختند و امام را در حالیکه مشغول تلاوت قرآن بود دستگیر کرده نزد خلیفه آوردند. مجلس شراب بود و متوکل جام شرابی در دست داشت. حضرت را احترام کرد و در کنار خود نشاند و با کمال وقاحت به ایشان مشروب تعارف کرد. امام فرمود بخدا قسم هرگز با گوشت و خون من تا کنون مشروبی مخلوط نشده است. متوکل از امام در خواست خواندن شعر کرد اما امام با خواندن چند بیت شعر آموزنده درباره مرگ از فرصت استفاده کرده و مجلس معصیت را به مجلس تذکر تبدیل نمودند.

امام نقی -emam naghi

از آنجا که ترجمه اشعار حضرت سبب طولانی شدن نوشتار می شود از ذکران آن صرف نظر نمودیم.

در هر صورت بی تردید بخش زیادی از امامت حضرت هادی علیه السلام در شرایط نامناسبی سپری شده است و امام نمی توانستند آزادانه به فعالیتهای علمی و تربیتی خود بپردازند.

 

دور امّا نزدیک

با اینکه امام هادی علیه السلام در بخش مهمی از زندگانی خود از حضور در جمع شیعیان و ارادتمندان دور بودند اما با استفاده از دو راه ارتباط خویش را با آنها حفظ کردند:

راه اول : از طریق وکلای خود با شیعیان ارتباط داشتند:

اساسا با گسترش تشیع از زمان امام صادق علیه السلام شبکه وکالت هم توسط ائمه اطهار مورد توجه قرار می گیرد و شیعیان مناطق دوردست بوسیله نوّاب و وکلا با ائمه ارتباط پیدا می کردند.

اساسا با گسترش تشیع از زمان امام صادق علیه السلام شبکه وکالت هم توسط ائمه اطهار مورد توجه قرار می گیرد و شیعیان مناطق دوردست بوسیله نوّاب و وکلا با ائمه ارتباط پیدا می کردند

امام هادی علیه السلام هم در همین راستا این روش را ادامه دادند. ایوب بن نوح، جعفر بن سهیل صیقل، علی بن جعفر همانی ، فارس بن حاتم قزوینی ، علی بن ریان بن صلت قمی، علی بن حسین بن عبد ربه ، ابو علی بن راشد، علی بن مهزیار اهوازی ابراهیم بن مهزیار اهوازی، ابراهیم بن محمد بن همدانی، محمد بن فرح، خیران احمد بن اسحاق قمی و از همه مهمتر عثمان بن سعید عمری اسامی 14 وکیل امام است که در اختیار داریم.

شرح بیشتر سازمان وکالت را به خواست خدا در جای دیگر خواهیم داد.

راه دوم : از راه مکاتبه و نامه نگاری با ارادتمندان:

آنگونه که مرحوم آیة الله میانجی در کتاب ارزنده مکاتیب الائمة جستجو کرده اند از آن حضرت 266 نامه در موضوعات مختلف به دست ما رسیده است.

 

میراثی گرانسنگ

علاوه بر نامه های یاد شده احادیث منقول از آن امام همام بخش دیگری از میراث حضرت را برای ما به یادگار گذاشته اند که یکی از مهمترین و معروفترین آنها زیارت جامعه کبیره است. جناب شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه این زیارت عالی قدر را از آنحضرت روایت کرده اند.

زیارت جامعه یک دوره امام شناسی شیعی را به صورت روشن مطرح نموده است و اگرچه از نظر اعتبار سند محل بحث واقع شده لکن از جمله مواردی است که در اثر قوت متن اعتبار و ارزش بالائی را در میان بزرگان ما پیدا نموده است و آنها متن حدیث را دلیل بر صدور آن می دانند.

امید است که خوانندگان محترم توفیق قرائت و مطالعه این زیارت شریف را که در کتب مختلفی ذکر شده است از دست ندهند و از مضامین آن بیشترین بهره را ببرند.

سید محمد مهدی رفیع پور (مدرس حوزه علمیه قم)

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع اصلی مقاله :

1) اصول کافی ، شیخ کلینی

2) الارشاد ، شیخ مفید

3) الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر جزری

4) قاموس الرجال ، شیخ محمد تقی تسقری

5) مکاتیب الائمة ، شیخ احمد میانجی

6) تذکرة الخواص ، سبط ابن الجوزی

7) موسوعة التاریخ الاسلامی ج 8 شیخ محمد هادی یوسفی

8) سازمان وکالت ، محمد رضا جباری


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

ارتش خدا به هوش باشد!- emam naghiامام نقی

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


ارتش خدا به هوش باشد!

امام نقی emam naghi

سال 67 وقتی جنگ هوایی و زمینی به پایان رسید دشمنانی که برای حذف اسلام نابی که از ایران طلوع کرده بود صدام را پیش انداخته بودند و هر چه زدند به در بسته زدند با یک تغییر تاکتیک، جنگ با اسلام را به میدان دیگری کشاندند. در صحنه جدید با اینکه سازوکار نبرد عوض شد ولی هدف همان هدف شومی بود که اینها از اول داشتند و آن چیزی نبود جز هتک و نابودی اسلام و مسلمانی.


چه ساده اندیشان اند کسانی که جنگ را با پذیرش قطعنامه پایان یافته تلقی کرده و دیگران را متهم به دشمن پنداری و توهم توطئه می کنند. قرآن کریم با صراحت تمام هشدار می دهد که تا اسلام در جامعه شما پا برجاست دشمنان قسم خورده آن، لحظه ای دست از دشمنی با شما نمی کشند و هر چه در توان دارند به کار می گیرند تا این گوهر ناب را از دست شما بیرون کرده و بی دینی را بین شما رواج دهند.

«لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى یَرُدُّوكُمْ عَنْ دینِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا (بقره/217)؛ پیوسته با شما در جنگ و ستیزند تا اگر توانستند شما را از دینتان برگردانند.»

از آیه استفاده می شود این جنگ وقتی به پایان می رسد که یا دشمنان اسلام به کلی نابود شوند و یا اسلام واقعی از بین مسلمانان رخت بربندد و جامعه اسلامی کالبدی بی روح شود. پس اگر مردم کشوری مسلمان بودند؛ ولی هیچ حمله ای از سوی دشمنان اسلام به کشور و یا باورهایشان نشد بدانند آن ره که می روند به ترکستان است؛ زیرا معلوم می شود که اسلام آنها و باورهایشان تهی از روح ایمانی است که قرآن به آن دعوت می کند.

اینکه پیوسته ما را با تمام امکانات نظامی، سیاسی و فرهنگی مورد هجمه قرار می دهند و هر روز فصل جدیدی برای این نبرد تمام عیار می گشایند اولین پیامش این است که راه ما، عقیده و باور ما، همان راه، عقیده و باوری است که قرآن کریم به آن دعوت می کند. پیام دوم آن، اعلام آماده باش به امت اسلامی ایران و هم باوران اوست که جنگ را تمام شده تلقی نکرده و هر روز منتظر بازی جدید دشمن باشند.

مبادا افراد احساس وظیفه کرده و قربهً الی الله عامل پخش آن بی ادبی شوند. کاری که دقیقا یکی از اهداف عمده دشمن در اینگونه حمله هاست. لینک کردن های متعدد، بلوتوث کردنهای گسترده، پخش سریع و فراگیر آن، متاسفانه آبی است که نیروهای خودی ناخواسته و ندانسته در آسیاب دشمن می ریزند و او را با سرعت بیشتری به هدفش نزدیک می کنند

جبهه ای را که دشمن بعد از آن جنگ سخت، برای نبرد با ما برگزیده، جبهه فرهنگی است. جنگ نرمی که او شروع کرده سالهاست فرمانده و این چریک کارکشته ما به آن هشدار داده و با تعابیر تهاجم و شبیخون فرهنگی همه را از قتل عام فرهنگی برحذر داشته است.

روزی به قرآن می تازند و تا سوزاندن آن پیش می روند ، روز دیگر، وحی و عصمت و آن امام منتظَر را منکر می شوند و ... اهانت و جسارت هم ادبیات رایج دشمن در این نبرد فرهنگی و اعتقادی است. هر کجا دست خود را از واژه پردازی های اتوکشیده خالی می بیند چهره واقعی خود را نشان داده و دهان به توهین و تمسخر می گشاید.

آنچه مردم ما و جوانان بصیر و با صلابت ما باید به آن توجه داشته باشند چند نکته است که صرفا برای یادآوری در ادامه به آن متذکر می شویم:

1. اهانت به قرآن و مقدسات و این باورهای راستینی که ما داریم، پرده های مختلف یک خیمه شب بازی است که هر بار یکی عروسک این نمایش شده و صحنه گردانان، او را دلقک صحنه می کنند. پس باید بیش از توجه به این خوش رقصی ها ذهنمان متوجه آن کسانی باشد که این عروسکهای معلوم الحال را به حرکت در می آورند.

اهانة القران الکریم

2. در جنگ نرم باید کاملا به هوش بود و قبل از هر اقدامی جنس کار دشمن را را تشخیص داد. تاکتیک مقابله با بمب معمولی به زیر زمین رفتن است و تاکتیک مقابله با بمب شیمیایی به ارتفاعات رفتن. اگر رزمنده ما جنس حمله را نشناسد ممکن است همان کاری را کند که دشمن می خواهد.

3. دو کار عمده دشمن در جنگ نرم، یکی تضعیف باورها با شبهه پراکنی است و دیگری اهانت به مقدسات و بی ارزش نشان دادن آنها در نظر ما خداباوران و معتقدان به آن مقدسات است. باید توجه داشت جنس این دو حمله کاملا با یکدیگر متفاوت است و هر یک، پاتک مخصوص به خود را دارد.

الف . در برابر شبهه که استدلالی به ظاهر درست است، می بایست پاسخ منطقی و مستدل آن را تهیه و متناسب با مخاطب در اختیار آنها قرار داد.

ب. اما وقتی حمله از جنس اهانت و بی ارزش نشان دادن شد باید توجه داشت که اهانت، استدلال نیست تا پاسخ داده باشد. باید آن را مدیریت کرد. مبادا افراد احساس وظیفه کرده و قربهً الی الله عامل پخش آن بی ادبی شوند. کاری که دقیقا یکی از اهداف عمده دشمن در اینگونه حمله هاست. لینک کردن های متعدد، بلوتوث کردنهای گسترده، پخش سریع و فراگیر آن، متاسفانه آبی است که نیروهای خودی ناخواسته و ندانسته در آسیاب دشمن می ریزند و او را با سرعت بیشتری به هدفش نزدیک می کنند.

اگر مردم کشوری مسلمان بودند؛ ولی هیچ حمله ای از سوی دشمنان اسلام به کشور و یا باورهایشان نشد بدانند آن ره که می روند به ترکستان است؛ زیرا معلوم می شود که اسلام آنها و باورهایشان تهی از روح ایمانی است که قرآن به آن دعوت می کند

4. از فرق های عمده بین این دو نوع حمله که ما را در تشخیص و بعد عکس العمل صحیح کمک می کند نوع فعالیت دشمن است. در حمله تضعیفی که برای براندازی یک باور صورت می گیرد دشمن از همان ابتدا با تمام قوا وارد صحنه شده و مانند فتنه 88 به شبهه پراکنی و تضعیف می پردازد. اما در نوع دوم که آن هم برای براندازی یک باور است ولی به روش اهانت و کم ارزش نشان دادن، دشمن از همان آغاز با تمام قوا ظاهر نمی شود بلکه ابتدا شعله ای پرتاب می کند و بعد منتظر می‌نشیند. اگر این شعله  توسط خود دریافت کننده ها تکثیر شد و تمام جامعه را فراگرفت اینجاست که او با دهها دوربین و شبکه و مصاحبه و ... وارد شده  و مدام به این آتش گسترده می دمد تا شاید شعله ورتر شود.

5. بنابراین توصیه می شود:

الف. در حملاتی از این شکل از پخش و تکثیر اهانت پرتاب شده جدا خوداری کنید و اگر از طریق دوست و آشنایی چنین خبری به دست شما رسید؛ شما آن را برای دیگران نمی فرستید و فرستنده را هم به شدت از این کار نهی می کنید.

ب. در مقام اظهار نظر در مورد اهانتهایی از این دست؛ تقبیح و محکوم کردن آن و اعلام انزجار از عامل و عاملین آن از بهترین کارهاست.

ج. فراموش نشود تکثیر آن اهانت و به سر زبان انداختن نام عاملین معلوم الحالِ یک گناه؛ نه تنها انجام وظیفه نیست؛ بلکه بی تردید مصداق تشییع فاحشه است که قرآن از آن نهی می کند.

«إِنَّ الَّذِینَ یحُِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فىِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ؛ كسانى كه دوست ‏دارند زشتیها و گناهان قبیح در میان افراد با ایمان اشاعه یابد عذاب دردناكى در دنیا و آخرت دارند.» (نور/ 19)

د. در مقام عمل، بزرگداشت و توجه دادن بیش از پیش جامعه به آن ارزش و آن موضوع مورد تهاجم، از بهترین اقدامات عملی است. این کار می تواند آتشی که آنها برافروختند را تبدیل به گلستانی کند. گلستانی که موجب شادی خداباوران و عصبانیت بیش از پیش دشمنان می شود.

                                                                                                                                     امید پیشگر

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

همراه با امام دهم(امام نقی-emam naghi) در پادگان سامرّاء

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


همراه با امام نقی در پادگان سامرّاء

امام نقی - emam naghi

امام هادی علیه السلام هنگام شهادت امام جواد علیه السلام و بعد از آن در مدینه حضور داشتند تا اینکه متوکل عباسی آن حضرت را به سامراء منتقل کرد.


شیخ مفید(ره) سبب انتقال امام هادی علیه السلام به سامراء را اینگونه بیان می کند:

دلیل احضار حضرت ابوالحسن امام هادی علیه السلام به سامرا این بود: عبد اللَّه بن محمد که در مدینه منوره امور جنگى و امامت جماعت را بر عهده داشت از امام هادی علیه السلام به متوكل شكایت و از ایشان بدگویی کرد و منظورش هم از این کار رساندن آزارى به آن حضرت بود.

امام هادی علیه السلام از بدگویی او با خبر شده نامه ای به متوكل مرقوم فرمود به این مضمون:

«نفس سركش عبداللَّه او را بر این داشته كه از من بدگویی کند و آنچه نوشته همگی دروغ است».

متوكل پس از قرائت نامه امام علیه السلام ، عریضه ای تقدیم داشت و آن حضرت را با بهترین طرز ممکن به سامرا دعوت کرد.

این نامه كه به حضرت ابو الحسن امام هادی علیه السلام رسید اسباب سفر مهیا كرده به همراه یحیى بن هرثمه (فرستاده متوکل) به سمت سامرا عزیمت فرمود. وقتی حضرت وارد شهر سامرا شدند متوكل كه خود، نامه دعوت برای امام علیه السلام فرستاده بود به جاى اینكه به استقبال بیاید و سر راه آن جناب قربانى کند به یاد مهمان نوازی كوفیان افتاد و روز ورود آن حضرت خود را مخفى ساخت. امام علیه السلام به ناچار در كاروانسرایى كه محل بى ‏كسان بود و «خان الصعالیك» نامیده مى‏شد رحل اقامت افکندند و یك روز در آنجا به سر بردند.

متوكل روز بعد شرمنده شده دستور داد تا منزلى براى آن حضرت محیا كردند و حضرت به آنجا تشریف برد.[1]

مدتى كه امام هادی علیه السلام در سامرا به سر می برد ظاهرا نگرانى نداشت و با احترام زندگی می کرد؛ اما این ظاهر کار بود چرا که در باطن کار، متوکل در تلاش بود تا شاید بتواند حیله ای کند و آن حضرت را از بین ببرد. ولی تا زنده بود به مقصود خود نائل نشد.

یكى از مخالفان اهل بیت به نام ابن عون ابرش به یكى از شیعیان نوشت كدام یك از پیشوایان را تاكنون شنیده یا دیده اى كه در چنین مواردى پیراهن چاك كرده باشند ؟ امام در پاسخ گفتند: اى ناآشنا به مسائل! آیا نشنیده اى كه موسای پیامبر علیه السلام در مرگ برادرش هارون پیراهن چاك نمود

با «ایّام» دشمنی نکن

صقر بن ابى دلف كرخى گفت وقتى متوكل مولایم ابو الحسن عسكرى علیه السّلام را زندانى كرد آمدم كه از آن جناب احوالپرسى كنم. زَرَافى كه نگهبان بود نگاهى به من كرد و دستور داد تا مرا پیش او ببرند. وقتی پیش او رفتم از من پرسید: حالت چطور است. گفتم: خوب. گفت: بنشین. من نشستم؛ اما با خود گفتم كه این چه كارى بود كردم؛ كاش نیامده بودم. در این موقع دستور داد مردم از اطرافش متفرق شوند آنگاه رو به من كرد و گفت: براى چه آمده‏اى؟ گفتم: كارى نداشتم. گفت: شاید آمده‏اى از حال مولایت بپرسى؟ گفتم: مولا کدام است؟! مولاى من امیرالمؤمنین‏ است. گفت: مولاى تو مولاى واقعى است از من نترس من هم اعتقاد تو را دارم. گفتم: الحمد للَّه.

گفت: میل دارى آن جناب را ببینى؟ گفتم: آری. گفت: صبر كن تا نامه رسان از خدمتش خارج شود. مدتى نشستم وقتى پیك خارج شد به غلام خود گفت: دست صقر را بگیر و او را داخل همان اطاق ببر كه آن مرد علوى زندانى است و آن دو را تنها بگذار. غلام مرا نزدیك اطاقى برد و اشاره كرد داخل شو.

امام نقی - emam naghi

دیدم امام علیه السّلام روى حصیرى نشسته و جلو آن جناب قبرى را كنده‏اند. سلام كردم جواب داد و فرمود: بنشین! بعد فرمود: براى چه آمده‏اى؟ عرض كردم:

آمدم از حال شما مطلع شوم باز چشمم كه به قبر افتاد گریه‏ام گرفت. فرمود: صقر گریه نكن آنها حالا آسیبی به من نمی رسانند. گفتم: الحمداللَّه.

بعد عرض كردم: حدیثى از پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و اله نقل كرده‏اند كه من معنى آن را نمیدانم. فرمود: کدام حدیث؟ عرض كردم: اینكه پیغمبر اكرم صلّى اللَّه علیه و اله فرموده است:

«ایام را دشمن مدارید كه با شما دشمنى خواهند ورزید»؛ معنى این جمله چیست؟ فرمود:

«آرى ایام ما هستیم تا آسمان و زمین پایدار است، شنبه نام پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله است و یكشنبه اشاره به امیرالمؤمنین، دوشنبه حسن و حسین علیهماالسّلام و سه شنبه علی بن الحسین علیه السلام و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و چهارشنبه موسى بن جعفر و علی بن موسى و محمّد بن علی و من، و پنجشنبه پسرم حسن بن علی و جمعه پسر پسرم كه گروه حق‏ جویان معتقد به او مى ‏شوند و او زمین را پر از عدل و داد مى‏ كند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد. این است معنى ایام؛ در دنیا با آنها دشمنى نورزید كه در آخرت با شما دشمنى خواهند كرد. بعد فرمود خداحافظى كن و برو كه بر تو نگرانم و اینجا امن نیست.[2]

مدتى كه امام هادی علیه السلام در سامرا به سر می برد ظاهرا نگرانى نداشت و با احترام زندگی می کرد؛ اما این ظاهر کار بود چرا که در باطن کار، متوکل در تلاش بود تا شاید بتواند حیله ای کند و آن حضرت را از بین ببرد. ولی تا زنده بود به مقصود خود نائل نشد

در غم فراق

بعد از متوکل، منتصر و مستعین هم حکومت کردند و آنها هم به درک واصل شدند. بعد از مستعین، مُعتز حکومت را به دست گرفت و به دست همین ملعون بود که امام هادی علیه السلام با زهر به شهادت رسید.

حضرت ابو الحسن مدت ده سال و اندى در سامرا زندگی کرد و هنگام شهادت چهل و یك سال داشتند.

طبق وصیت و سفارش مخصوص آن حضرت در منزل مسكونى‌اش واقع در محله عسكرى شهر سامراء مدفون گردید[3] و فرزند برومندش امام حسن عسكرى علیه السلام پیش از آنكه خلیفه عباسى یا نمایندگان او برسند بر جنازه پدر در جاده اى كه مقابل منزل موسى بن بغا قرار داشت نماز گزارد.[4]

مسعودى صاحب كتاب مروج الذهب می نویسد: بر پیکر [امام هادی علیه السلام]، احمد فرزند متوكل در شارع(خیابان) ابى احمد نماز گزارد[5] و در منزل خود مدفون گردید.

در عزای امام هادی علیه السلام عموم اهل سامراء متأثر و گریان شدند؛ مخصوصا خاندان امامت که حالت فوق العاده اى داشتند. صاحب رجال كشى با اسانید معتبر خود نقل كرده است:

در روز رحلت امام هادى علیه السلام فرزند برومندش ابومحمد حسن عسكرى علیه السلام با پیراهن چاك از منزل بیرون آمد. یكى از مخالفان اهل بیت به نام ابن عون ابرش به یكى از شیعیان نوشت كدام یك از پیشوایان را تاكنون شنیده یا دیده اى كه در چنین مواردى پیراهن چاك كرده باشند ؟ امام در پاسخ گفتند: اى ناآشنا به مسائل! آیا نشنیده اى كه موسای پیامبر علیه السلام در مرگ برادرش هارون پیراهن چاك نمود.[6]

 

پی نوشت:

1.       الارشاد، ج2، ص 309-311.

2.       الخصال، ج2، ص394.

3.       اثبات الوصیة مسعودى ، ص 454 .

4.       مروج الذهب، ج 4 ، ص 310.

5.       همانگونه که اشاره شد نماز امام هادی علیه السلام را امام حسن عسکری علیه السلام قبل از آمدن ماموران حکومتی اقامه کردند و نمازی که دستگاه حکومتی به گمان خود برگزار کرد یک نماز تشریفاتی بود.

6.       جلاء العیون، سید عبد الله شبر، ج 3 ، ص 121.

                                                                                                                             امید پیشگر

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

امر و فرمان خداوند بسوی شماست-امام نقی(imam naghi)

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


امر و فرمان خداوند بسوی شماست

امام نقی،imam naghi emam

یکی از مظلومترین امامان شیعه حتی در بین شیعیان، حضرت ابوالحسن ثالث، علی النقی، امام هادی علیه السلام می باشد، چرا که کمتر نام و ثنایی از ایشان به میان می آید، گرچه عمیق ترین، زیباترین، جذاب ترین، دقیق ترین، وزین ترین رساله امام شناسی که لایق حضرات معصومین باشد، منسوب به حضرتش می باشد.

بر آن شدیم تا فقط یک جمله از این زیارتنامه را به حدّ وسع خود به بحث بگذاریم تا نمی از یَم دریای هادی علیه السلام را بهره مند شویم.

«و أمرُه إلیکم»

غرض از انتخاب این جمله هم عمیق بودن و هم چند بُعدی بودن آن می باشد و از طرفی ممکن است شبهاتی در ذهن ایجاد کند، به همین دلیل این جمله را انتخاب نمودیم تا کمی به عمق این زیارتنامه اشاره کنیم.

اولین نکته که تذکر آن خالی از لطف نیست این است که این جمله مثل بسیاری دیگر از جملات این زیارتنامه مقتبس از آیات قرآنی می باشد. بعنوان مثال: جمله ی «من أطاعکم فقد أطاع الله» اشاره به آیه 80 نساء دارد: «من یطع الرسول فقد أطاع الله»؛ یا جمله ی «من اتّبعکم فالجنة مأواه» مقتبس از «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فإن الجنة هی المأوی» می باشد؛ یا به شکل خیلی واضح «عصمکم الله من الزلل ... و طهّرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس و طهّرکم تطهیرا» اشاره به آیه تطهیر دارد. یا جمله «و جاهدتم فی الله حق جهاده» اشاره به آیه پایانی سوره حج دارد: «و جاهدوا فی الله حق جهاده»؛ و یا مثل جمله «و دعوتم الی سبیله بالحکمه والموعظه الحسنة» اشاره به آیات پایانی سوره نحل دارد: «ادع إلی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه».

خلاصه اگر کسی با دید قرآنی به سراغ کلام اهل بیت علیهم السلام خصوصاً این زیارتنامه برود آنرا نسخه دیگری از قرآن و یا بعبارتی روی دیگر سکه می یابد و به خاطر همین نکته از نهج البلاغه به «أخ القرآن» و از صحیفه به «أخت القرآن» تعبیر شد.

و اما جمله مورد بحث «و أمره إلیکم» به آیه 33 سوره نمل اشاره دارد که وقتی بلقیس از مشاوران و امرای لشگرش نظرخواهی نمود آنها بعد از ارائه نظر خود گفتند: «والأمر إلیک فانظری ماذا تأمرین» یعنی تصمیم گیری با تو است پس دقت کن ببینی چه دستوری می دهی؟ (دستور به صلاح یا فساد) حال با توجه به اینکه در زیارتنامه ضمیر «امره» به خداوند بازمی گردد، ترجمه کلمه به کلمه ی این جمله می شود «و امر خداوند بسوی شماست» که این جمله دارای چند احتمال می باشد:

فرمان خدا برای کل عالم هستی اعم از تکوینی و تشریعی اولا و بالذات بسوی شما است و از سمت شما بسوی خلایق، و این شما هستید که اوامر تکوینی و تشریعی خداوند در قلب مقدس شما تبدیل به عزم و تصمیم می شود چرا که شما ظرف علم خدا و ظرف مقادیر امور هستید

1- تصمیم و فرمان خداوند با شماست (یعنی شما بجای خدا تصمیم می گیرید و فرمان می دهید) که این احتمال قطعاً باطل است خصوصاً با توجه به جملاتی دیگر که در همین زیارتنامه می باشد و تأکید بر این می نماید که اهل بیت علیهم السلام فقط دعوت به سمت خدا و تبعیت از امر او می نمایند.

مثلاً: «الی الله تدعون و علیه تدلون و به تؤمنون و له تسلمون و یأمره تعلمون و الی سبیله ترشدون و بقوله تحکمون یا أحکمتم عقد طاعته» که تمام این جملات دارای حصر می باشند و این جملات کاملاً شبهه را برطرف می نماید و به هیچ وجه جایی برای احساس هیچ نوع غلوّی باقی نمی گذارد و این حکایت از علوّ شأن این زیارتنامه است که علی رغم بیان فضائل در حدّ اعلی مرز بین علوّ و حقیقت دقیقاً رعایت شده و این مؤید صدور این متن شریف نیز می باشد.

2- احتمال دوم این است که مراد از این جمله این باشد که فرمان خدا بسوی شما است از طرف خداوند مأموریت دارید و شما مخاطب اوامر الهی هستید، که این احتمال نیز بعید به نظر می رسد از این جهت که هم خلاف ظاهر این جمله است (خصوصاً با توجه به آیه ای که از آن اقتباس شده) و هم از این جهت که در این صورت این جمله خالی از مدح خواهد بود و حال آنکه تمامی جملات زیارتنامه در مقام مدح حضرت می باشد.

دلیل اینکه از مدح خالی است این است که همه ی موجودات اعم از جمادات و موجودات ذی شعور از طرف خداوند مأموریتی ویژه و خاص به خود دارند چه امر تکوینی و چه امر تشریعی: «فقال لها و للارض ائتیا طوعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین ... و أوحی فی کل سماء أمرها ...» (11 و 12 فصلت)

مگر این که گفته شود مراد این است که اول مخاطب و اول مأمور شمایید یعنی اولین لایق تخاطب با حضرت باری شما هستید که این معنا با حصر تناسب دارد که حصر نیز از جمله فهمیده نمی شود.

امام نقی- imam naghi

3- مراد این باشد که فرمان خدا برای کل عالم هستی اعم از تکوینی و تشریعی اولا و بالذات بسوی شما است و از سمت شما بسوی خلایق، و این شما هستید که اوامر تکوینی و تشریعی خداوند در قلب مقدس شما تبدیل به عزم و تصمیم می شود چرا که شما ظرف علم خدا و ظرف مقادیر امور هستید : «عیبه علم الله»، معادن حکمه الله مهبط الوحی، خزّان العلم، حفظه سرّ الله» فلذا در حدیث آمده که بر امر امامت با سوره قدر احتجاج کنید چرا که خداوند در این سوره می فرماید: «تنزل الملائکه و الروح فیها من کل امر» و شکی نیست محل نزول ملائکه همان قلب انسان کامل است؛ نه محل ظاهری و مادی بدلیل: «و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الأمین علی قلبک لتکون من المنذرین» شعراء 194 و «فانه نزله علی قلبک» بقره 97

بعبارت دیگر مراد از این جمله این باشد که شما مَظهَر و مُظهِر اوامر الهی هستید چنانچه در جمله ی دیگری در همین زیارتنامه می خوانیم: «والمظهرین لأمرالله و نهیه»

و شاید به همین خاطر باشد که در حدیث وارد شد «لیله القدر فاطمه من ادرکها فقد ادرک لیلة القدر» (مسند فاطمه الزهرا عطاردی) چرا که شب قدر ظرف نزول ملائکه است و ظرف تقدیر امور و فاطمه نیز طبق احادیث صحیحه ی کافی بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله جبرئیل بر او نازل می شد و ما کان و مایکون را برای او بیان می نمود فلذا چقدر دقیق و چقدر عمیق سروده است مرحوم محقق اصفهانی آنجا که در شأن مجلله فرموده است:

لیله قدر اولیاء، نور نهار اصفیا                      صبح جمال او طلوع از افق علی کند

و مهمتر از این فرموده: ...

لوح قدر به دست او، کلک قضا به شست او                 تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند

در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان                     در نشئات کن فکان، حکم بماتشاء کند

اگر کسی با دید قرآنی به سراغ کلام اهل بیت علیهم السلام خصوصاً این زیارتنامه برود آنرا نسخه دیگری از قرآن و یا بعبارتی روی دیگر سکه می یابد و به خاطر همین نکته از نهج البلاغه به «أخ القرآن» و از صحیفه به «أخت القرآن» تعبیر شد

البته مثل خود زیارتنامه بعد از بیان این مطالب و اشعار سریع این تذکر را بدهیم که:

در اتّقوامون بامره العاملون بإرادته، یعنی اهل بیت علیهم ا لسلام بسیار قیام کنندگان به امر خدا و عمل کنندگان به اراده ی او هستند، لکن اراده الله و امرالله چیزی جز همان اراده و أمر اهل بیت علیه السلام نیست چرا که اراده و امر آنها در طول اراده و امر خداست و در یک جمله چون فانی در خداوند هستند به همه شئون پس اراده و امر آنان نیز فانی در اراده و امر خداست و اصلاً به عبارت دیگر عینیت بین آن دو برقرار است!

فلذا بعد از جمله ی «وأمره إلیکم» سریعاً این جملات وجود دارد که «من والاکم فقد والی الله و من عاداکم فقد عادی الله و من اجلکم فقد احب الله .....»

خوب دقت شود! نفرموده است که کسی که شما را دوست بدارد بمنزله این است که خدا را دوست داشته با یعبارتی دوست داشتن شما بمنزله دوست داشتن خداست! چرا که حرفی از تنزیل در اینجا نیست حرف از تحقیق است که با کلمه ی «قد» افاده شده یعنی دوست داشتن شما به تحقیق همان دوست داشتن خداست و محبت الهی مَظهر و مُظهری جز محبت شما ندارد! فلذا در همین زیارتنامه می خوانیم «وأمرکم رشد» چرا که امر آنها امر خداست و این خداست که امر را رشد قرار می دهد: «و هیّئ لنا من أمرنا رشداً»!

ملاحظه نمودید که در بین سه احتمال گذشته این مطلب مشترک بود که در هر سه احتمال کلمه أمر به معنی فرمان و دستور بود، این احتمال که کلمه امر معنای دیگری از آن اراده شده باشد مثل شأن و کار یا همان فعل بسیار بعید است و اصلاً معنای محصلی نخواهد داشت بلکه در این صورت معنا فاسد است! یک احتمال دیگر که آن نیز بعید به نظر می رسد ولی از حیث معنی به نوعی به همان احتمال سوم رجوع می کند این است که «الی» به معنی «مع» باشد یعنی فرمان خدا همراه شماست چرا که شما سفیران الهی و مبینین احکام و دستورات او هستید

در آخر می توان اعتراف نمود که علی رغم بیان احتمالات گذشته، اظهار عجز از وصول به کنه عبارت اولی می باشد.

 

حمید حاج علی (مدرس حوزه علمیه قم)

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

قضیه ای زیبا از امام نقی(ع)

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


شاهی در کاروان سرای گدایان

امام نقی علیه السلام،emam naghi imam

برای بسیاری از ما پیش آمده که شرایط زندگیمانان دچار تغییر و تحول کوچک یا بزرگ شده باشد. به عنوان نمونه این که مجبور شده باشیم شهر و دیار خود را ترک کنیم و به جای دیگر برویم. در این گونه مواقع واکنش ما چگونه است؟ آیا خود را با شرایط، هر چند سخت و دشوار باشد وفق می‌دهیم؟ آیا به ادامه زندگی عادی خود و وظایفی که به عهده مان بوده می‌پردازیم؟ یا به روزگار و زمانه شکایت می‌کنیم که چرا با ما چنین کردی و مشکلات و سختی‌های پیش آمده را بهانه‌ای برای انجام ندادن وظایف الهی می‌دانیم و از کارهایمان باز می‌مانیم؟

سراسر زندگی بزرگان دین، درگیر تغییر و تحولات و حتی مشکلاتی بود که حاکمان ستمگر زمانه برایشان پیش می‌آوردند که زندگی آنان را بهم بریزند یا حتی نابود کنند؛ اما هیچ یک از این دشواری‌ها مانع از ادای وظایف بندگی آن بزرگواران نشد و آن چه به عنوان هدایت امت بر عهده داشتند، لحظه‌ای تعطیل نگشت. در این میان، زندگانی امام هادی (علیه السلام) نیز به خوبی ایمان و تسلیم در برابر امر خدا و مقاومت بی تزلزل آن حضرت در برابر مشکلات را به نمایش می‌گذارد.

به عنوان نمونه، چون‏ متوکل به خلافت نشست، نامه‏هاى پى در پى از حجاز مبنى بر آن که اهالى مکه و مدینه به امام‏ هادی (علیه السلام) گرایش دارند دریافت ‏کرد. لذا ترسید که مبادا آن‏ حضرت بر ضد او دست به قیام و شورش برند.(1) از این رو ایشان را به سامرا (مرکز خلافت) طلبید تا هم از نزدیک امام را تحت نظر داشته باشد و هم بتواند در مواقع ضرورى به راحتى بر ایشان فشار وارد کند. در نتیجه امام هادى‏) علیه السلام( به اجبار به سامرا نقل مکان کرد.

متوکل در همان ابتدا بر آن شد تا آن حضرت را شکنجه بدهد و از قدر و منزلت ایشان در نزد مردم بکاهد. از این رو دستور داد امام را پیش‏ از آن که به نزد وى ببرند، در کاروانسراى گدایان منزل دهند.

متوکل به خیال خود خواست امام را تحقیر کند، غافل از آن که منزلت امام در پیشگاه خدا و خدا جویان پاک سرشت، بسته به ‏منزلى که در آن سکنا مى‏گیرد و یا ثروتى که دارد نیست، بلکه بسته به‏ میزان زهد و تقوای او در دنیا و نزدیکی‌اش به پروردگارش مى‏باشد. بنابر این‏، صبر و شکیبایی او بر اهانت‌ها و آزارها، آن هم در راه خدا، جز بر میزان ‏نزدیکى او به خداوند نخواهد افزود

یکى از پیروان امام هادى‏ (علیه السلام) به نام صالح بن سعد، در آن جا به خدمت آن‏ حضرت رسید و شرایط ناهنجار و سخت و ناراحت کننده امام را مشاهده کرد. لذا بسیار متأثر شده به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم! اینان ‏خواسته‏اند نور شما را خاموش سازند و شما را در میان مردم تحقیر کنند و براى ‏همین است که در این جاى ناپسند منزل داده اند.

لکن امام هادی (علیه السلام) با آرامش و اطمینان تمام فرمود:

"ما هر جا که باشیم، (همه چیز) برای ما مهیاست ما در سراى گدایان نیستیم."(2)

میلاد امام نقی ، emam naghi imam

متوکل به خیال خود خواست امام را تحقیر کند، غافل از آن که منزلت امام در پیشگاه خدا و خدا جویان پاک سرشت، بسته به ‏منزلى که در آن سکنا مى‏گیرد و یا ثروتى که دارد نیست، بلکه بسته به‏ میزان زهد و تقوای او در دنیا و نزدیکی‌اش به پروردگارش مى‏باشد. بنابر این‏، صبر و شکیبایی او بر اهانت‌ها و آزارها، آن هم در راه خدا، جز بر میزان ‏نزدیکى او به خداوند نخواهد افزود.

آن ‏حضرت در مدت اقامت خود در سامرا، رهبرى ‏شیعه را به راه‌هاى مختلف در دست داشته و از سکونت در این ‏شهر ناخشنود نبود؛ چنان که مى‏فرمود: "مرا بر خلاف میلم به سُرّ مَن راى(سامرا) آوردند و اگر مرا از این جا اخراج‏ کنند، باز هم به رغم میل من است ..."(3)

آری بنده برای بندگی و ادای وظیفه هر جا باشد و هر کجا که برود، خود را در محضر پروردگار می‌بیند و هر آنچه دوست می‌پسندد، او هم همان را می‌پسندد ...

 

پاورقی‌ها:

1ـ این دغدغه‌ای بود که کلیه خلفای معاصر با اهل بیت (علیهم السلام) داشتند.

2ـ ...فقال(علیه السلام): "حیث کنّا فهذا لنا عتید و لسنا فی خان الصّعالیک‏" (بحارالانوار، جلد 50، صفحه 133)

3ـ قال یوما الإمام علی بن محمد (علیهما السلام): "یا أبا موسى، أخرجت إلى سر من رأى کرها و لو أخرجت عنها خرجت کرها ..."(امالی طوسی، صفحه 281)

بخش عترت و سیره تبیان


برگرفته از کتاب "هدایتگران راه نور - زندگانى امام هادی (علیه السلام)" تألیف آیة الله سید محمد تقى مدرسى (با تلخیص و اضافات))


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

خبر داشتن امام نقی علیه السلام از عمق دلم

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


امام نقی (ع) از عمق دلم خبر داشت

امام نقی (ع)naghi emam imam

ائمه اطهار (علیه‌السلام)، خدا را بنده بودند و ایمان و معرفت به خدا، دلشان را آرام بخشیده بود. دوست داشتند در برابر خدا تسلیم باشند و به همین علت خدا نیز با آنان دوستی می‌ورزید و به آنان جایگاهی والا عطا کرد و در پیشگاه پروردگارشان، مورد پسند قرار گرفتند.

کرامت‌هایی که بر دستان ائمه معصومین (علیهم السلام) آشکار شد، چیزی جز نشانه‌ای آشکار برای نمایاندن نهایت محبت خدا به آنان و نتیجتا نهایت میزان محبت آنان به خدا و تسلیم و خشنودیشان بدانچه خداوند برای آنان در نظر گرفته است، نبود.

بر این اساس گرایش و بستگی انسان به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اگر خالص و بی‌شائبه و تنها به خاطر خدا باشد، وسیله‌ای برای هدایت فرد خواهد گشت. ماجرای زیر می‌تواند عمق راستی این حقیقت باشد:

جماعتی از اهل اصفهان روایت کرده‌اند که مردی به نام عبد الرحمن در این شهر سکونت داشت و بر مذهب شیعه بود. از او پرسیدند: "چرا مذهب شیعه را برگزیدی و قائل به امامت امام علی النقی (علیه السلام) شدی؟ " 

او پاسخ داد: "به خاطر معجزه‌ای که از وی دیدم. داستان از این قرار بود که من، مردی تنگدست و در عین حال زباندار و پر جرأت بودم. در یکی از سال‌ها، مردم اصفهان مرا با جماعتی برای تظلم و دادخواهی نزد متوکل (خلیفه عباسی) فرستادند. چون ما به نزد متوکل رفتیم، روزی ما بر در سرای او بودیم که دستور داد علی بن محمد امام هادی (علیه‌السلام)) را احضار کنند. من از شخصی پرسیدم: این مرد کیست که  متوکل دستور احضار او را داد؟

او پاسخ داد: "آن مرد، یکی از علویان و فرزندان امام علی (علیه السلام)) است که شیعیان او را پیشوای خود می‌دانند." و سپس گفت: "ممکن است متوکل او را احضار کرده باشد تا به قتلش برساند."

خداوند ثروت بسیار به من ارزانی فرمود و آنچه امروز در خانه دارم، بجز میزان دارائی‌ام در بیرون از خانه، به یک میلیون درهم می‌رسد و 10 فرزند هم (توسط خداوند) به من داده شد و اکنون بیش از هفتاد سال از عمر من گذشته است و قائل به امامت مردی هستم که از دل من خبر داد و دعایش در حق من به اجابت رسید

من با خود گفتم از جای خود تکان نمی‌خورم تا این مرد علوی بیاید و او را ببینم. ناگهان شخصی سوار بر اسب، پدیدار شد؛ مردم برای احترام در طرف راست و چپ راه او صف کشیدند و به تماشایش مشغول شدند.

چون نگاه من بر او افتاد، مهرش در دلم جای گرفت و شروع کردم در حق وی دعا کردن که خداوند آزار متوکل را از او باز دارد. آن حضرت از میان مردم می‌گذشت، در حالیکه نه به راست می‌نگریست و نه به چپ و نگاهش به یال اسب خویش بود و من نیز همچنان به دعا گویی او مشغول بودم. پس چون به سمت من آمد، به من روی کرد و فرمود: "خدا دعای تو را مستجاب کند و عمرت را دراز و فرزندانت را بسیار گرداند."

امام نقی (ع)،emam imam naghi

چون این سخن را شنیدم، لرزه بر اندامم افتاد و در میان دوستانم افتادم. آنها از من پرسیدند که تو را چه شده؟

گفتم: "خیر است؛ و حال خود را با کسی در میان نگذاشتم."

پس به اصفهان بازگشتم؛ خداوند ثروت بسیار به من ارزانی فرمود و آنچه امروز در خانه دارم، بجز میزان دارائی‌ام در بیرون از خانه، به یک میلیون درهم می‌رسد و 10 فرزند هم (توسط خداوند) به من داده شد و اکنون بیش از هفتاد سال از عمر من گذشته است و قائل به امامت مردی هستم که از دل من خبر داد و دعایش در حق من به اجابت رسید.

البته به عنایت الهی، متوکل نه تنها در آن روز، بلکه تا پایان عمر خویش نیز، هرگز نتوانست گزندی به جان امام (علیهم السلام) وارد سازد؛ اما بدین سان خداوند متعال دعای ولی بزرگوار خویش، امام هادی (علیه‌السلام) را در حق یکی از مردم که او را دوست می‌داشت و از ستم سلطان بر او بیمناک گشته بود، اجابت نمود؛ اگر چه آن مرد تا پیش از این، جزو دوستان و پیروان آن حضرت  نبود.

بخش عترت و سیره تبیان


برگرفته از:

"هدایتگران نور"، تألیف آیت الله سید محمد تقی مدرسی (با اندکی تصرف)


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

تکلم امام نقی (علیه‌السلام) به زبان فارسی

نویسنده : سید

موضوع : <-PostCategory->


تکلم امام نقی (علیه‌السلام) به زبان فارسی

امام نقی (ع)،naghi imam naghi emam

دین اسلام سه ویژگی جامع، جهانی و جاویدان دارد. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و امامان نیز الگوهای جامع، جهانی و جاویدانند. هر یک از امامان (علیهم‌السلام) در عصر خویش برترین شخصیت جهانی بوده اند و همه فضایل و ارزش‌ها را با هم در سطح عالی داشته اند. امام رضا (علیه‌السلام) همین حقیقت را در تعریف «امام» آورده و فرموده‌اند: امام یکتای زمان خود است، هیچ کس به او نمی‌رسد و هیچ دانشمندی برابرش نیست و نظیری برای او پیدا نمی‌شود. بی‌درخواست و اکتسابی همه فضیلت‌ها را دارد و اختصاص او به همه فضیلت‌ها، الهی و از جانب خدای فضیلت‌دهنده بخشنده است. (1)

آن حضرت در ادامه همین حدیث درباره دانش انبیاء و ائمه نیز فرموده‌اند: خداوند به پیامبران و امامان (علیهم السلام) از خزانه علم و حکمتش آنچه را که به دیگران نداده ارزانی داشته است و دانش آنان بالاتر از دانش تمام اهل زمانشان است.(2)

بر اساس این حدیث رضوی، هر امامی در زمان خود شخصیت بی‌نظیر در همه فضیلت‌ها و امتیازات است. حضرت امام هادی(علیه السلام)، دهمین امام معصوم و خورشید تابناک از اهل بیت پیامبر اعظم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است. امام هادی (علیه السلام) یگانه دوران در همه فضیلت‌ها و محاسن و علوم است. آن امام همانند سایر امامان هر چه را خواست و اراده نموده دارا بوده و برخی آثار آن در تاریخ امامت گزارش شده است.

یکی از امتیازات امام دهم که جلوه‌های آن بر اساس مشاهدات اصحاب امام در زندگانی امام وجود دارد، آگاهی کامل از همه زبان‌های معاصران خویش است.

امام هادی(علیه السلام) مثل سایر امامان بر همه زبان‌های دنیا تسلط کامل داشته‌اند. امام در گفتگویی با عموم مردم، سخنان هر انسانی با هر زبانی را به درستی متوجه شده و بدون نیاز به مترجم پاسخ او را به زبان خودش داده‌اند. در اینجا تنها تعدادی از این گفتگوهای امام هادی (علیه السلام) برای روشن شدن این حقیقت بیان می‌شود.

1. ابوهاشم جعفری گفته است: در مدینه، امام هادی(علیه السلام) با «بغا» از نگهبانان متوکل عباسی که ترک زبان بود، به ترکی سخن گفتند. وی از اسب پیاده شد و جای اثر پای اسب امام را بوسید. او را قسم داده و خواستم از سخنان امام به من خبر دهد بغا پرسید: هذا نبی؟ این شخص پیامبر است؟

در محضر امام هادی (علیه السلام) بودم غلامی در خدمت امام بود من با او فارسی سخن گفتم و او نفهمید امام سخنم را به عربی برگردانده و به اطلاع او رساندند

گفتم: پیامبر نیست.

گفت: او مرا با نامی که در سرزمین‌های ترک‌نشین در کودکی صدا می‌زدند و هیچ کس تا امروز از آن خبر نداشت صدا زد!(3).

در این گفتگوی امام هادی(علیه السلام) با «بغا» به زبان ترکی، آگاهی امام از گذشته‌های دور او و خبر غیبی امام، او را به احترام فوق‌العاده نسبت به شخصیت مقدس الهی امام واداشته است.

2. «علی بن مهزیار» گفته است:

به محضر امام شرفیاب شدم و امام به فارسی با من سخن گفتند. روزی غلام خود را خدمت امام فرستادم. او که سقلابی بود، در هنگام بازگشت بسیار شگفت‌زده بود، پرسیدم: چه خبر شده است؟

امام نقی (ع) emam imam naghi

گفت:چگونه شگفت‌زده نشوم! امام هادی(علیه السلام) پیوسته به زبان سقلابی ( اسلاوی) همانند یکی از خود ما سخن می‌گفت، به گونه‌ای که تصور کردم او سقلابی است و در آنجا بزرگ شده است.(4)

3. ابوهاشم جعفری گفته است من با متطیب در محضر امام هادی(علیه السلام) به فارسی سخن گفتم. امام روی به من نموده و با تبسم فرمود: گمان می‌کنی غیر از تو کسی فارسی را به خوبی نمی‌داند؟

متطیب به امام عرض کرد: جانم فدای شما باد! شما فارسی را خوب می‌دانید؟

امام پاسخ دادند؟ آری.(5) وی گفته است: در محضر امام هادی (علیه السلام) بودم غلامی در خدمت امام بود من با او فارسی سخن گفتم و او نفهمید امام سخنم را به عربی برگردانده و به اطلاع او رساندند(6).

مطابق احادیثی که ذکر شد و در آن برخی نمونه‌های «زبان‌دانی» امام هادی(علیه السلام) گزارش شد، آن حضرت با زبان‌های مردم دنیا آشنا بوده‌اند و در گفتگوها و مناظرات و مذاکرات با هر کس با زبان خودش سخن می‌گفته‌اند.

بنابراین هر یک از امامان برای هدایت انسان‌ها به هر زبانی که خواسته‌اند، با تسلط کامل سخن گفته و بی نیاز از واسطه و مترجم بوده‌اند. در این امتیاز نیز امامان سرآمد زمان خویش بوده و با زبان‌های متفاوت حقایق الهی و معارف اسلامی را بیان کرده‌اند.

 

پی نوشت‌ها:

1- شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ اول، 1405 ه ق، 1363 ه ش، ص 678.

2- کمال الدین و تمام النعمة، ص 680.

3- علامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، لبنان، بیروت،چاپ سوم، 1403 ه ق، 1983م ج 50، ص 124.

4- بحارالانوار،ج 50،ص 130، صفارقمی،بصائرالدرجات،انتشارات کتابخانه آیة ا... مرعشی نجفی،قم ،چاپ اول،1404ه ق، ص 249333.

5- بحارالانوار،ج50،ص 136137.

6- بحارالانوار،ج50، ص137،بصائرالدرجات،ص338.

بخش عترت و سیره تبیان


منبع:روزنامه قدس – شماره 5743


برچسب‌ها: <-TagName->
 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد
مطالب گذشته

·

تکلم امام نقی (علیه‌السلام) به زبان فارسی ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

خبر داشتن امام نقی علیه السلام از عمق دلم ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

قضیه ای زیبا از امام نقی(ع) ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

امر و فرمان خداوند بسوی شماست-امام نقی(imam naghi) ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

همراه با امام دهم(امام نقی-emam naghi) در پادگان سامرّاء ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

ارتش خدا به هوش باشد!- emam naghiامام نقی ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

از امام علی نقی علیه‌السلام چه می‌دانیم-imam naghi ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

خبر از اموال ارسالى قم ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

از امام نقی تا حضرت مهدی علیهماالسلام ارسال در : 1391/3/8 21:37

·

مشهورترین القاب امام نقی علیه السلام-emam naghi ارسال در : 1391/3/8 21:37




پروفایل مدیر

1. نقش امام هادي(ع) در گسترش تشيع بين ايرانيان 2. امام هادي (ع) و شبكه گسترده وكالت 3. فضائل اخلاقي امام هادي (ع) 4. امام هادي (ع) و مهدويت 5. امام شناسي از منظر امام هادي(ع) با تكيه بر زيارت جامعه كبيره 6. ادعيه و زيارات مرتبط با امام هادي(ع) 7. اصحاب و شاگردان امام هادي (ع) 8. امام هادي (ع) و مناظرات و پاسخ به شبهات 9. امام هادي(ع) در كلمات امام خميني و مقام معظم رهبري و ساير بزرگان 10. کرامات امام هادي (ع) 11. زندگي نامه امام هادي(ع) 12. تولي و تبري از ديدگاه معصومين(ع)


لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام نقی نت و آدرس imamnaghinet.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نویسندگان


طراح قالب


      امام نقی نقی POWERED BY SALEHON.IR

تمامی حقوق مطالب و محتوا برای imamnaghinet محفوظ میباشد || ملودیوس || ویرایش قالب : صالحون